لحظه شهادت محسن

با سلام من حسین مجتهدی همسنگر ودوست محسن بودم ما تو سنگر بودیم که آب تموم شده بود من خواستم برم از سنگر بغلی آب بیارم ولی محسن نذاشت گفت من میرم تو اون لحظه عراق خیلی پاتک میزد ولی اون خیلی با دل جرات بود ورفت برای بچه ها آب بیاره بعد با گلوله توپ به درجه شهادت نایل شد اون در واقع سقای صحرای جنوب بود روحش شاد

وردپرس › خطا

یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.