همکلاسی با شهید

من سهراب یاراحمدی همکلاسی شهیددر دبیرستان دکترشریعتی (هرمزآرش) بودم و درکنارهم روی یه نیمکت بودیم!! مهران پسربچه بازیگوش و بانشاط و خوبی بودوخیلی باهم دوست بودیم..حتی خونه هم رفت وآمد داشتیم!
مهران علاوه براینکه درس میخونددرشغل شیشه بری هم مهارت داشت! هم کارمیکرد هم درس میخوند!
تا اینکه یه روز بدون هیچ اطلاع قبلی به جبهه رفت.. بعد از مدتی برای مرخصی به تهران اومد چقدرماازدیدنش خوشحال شدیم.. اونروز یادم میادتاشب پیش هم بودیم و از وضعیت جبهه برام باچه شور و شوقی حرف میزد! یه جورایی منو هم وسوسه میکرد که به جبهه برم !!
خلاصه روزای مرخصی تموم شد و مهران دوباره باید برمیگشت! ازش باکلی اشک خداحافظی کردم و هنوز بعداز گذشت اینهمه سال صحنه راه رفتش از پشت سر بالباس بسیج که تنش بود تو خاطرم یادگاری موند!! اره .. مهران رفت و بعدازمدت کوتاهی خبرشهادتش رو برامون با جنازه مطهرش اوردن! تو دبیرستان ومحل چه غوغایی بپا شد فقط خدا میدونه ! تو مدرسه براش حجله زدن و شب تا صبح ما پای حجله مهران باخاطراتش بیدارنشستیم!
تشیعش چقدرباشکوه انجام شدو خاکسپاریش با هم رزماش تموم شد !!
اما شهادت مهران باعث شدمن هم عزمم رو جزم کنم و راهی جبهه بشم! که دراین راه ۴ بار مجروح شدم و الان جانباز جنگ هستم! وتمام اینارو از دوستی بامهران دارم! من با مهران صیغه برادری خونده بودم !
امشب سه شنبه ۷ خرداد سال ۹۸ برای شرکت درمراسم شبهای قدربه بهشت زهرا س رفتم و بعد از سالهامزارمهران رو پیداکردم و باهم حالی داشتیم!! خوشبحالش! راستش هنوزم بهش حسودیم میشه! مهران و مهران ها رفتن و عاقبت بخیرشدن.. وماازغافله جاموندیم! وفقط حسرت کشیدیم!
یادش بخیر و نامش جاودان

وردپرس › خطا

یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.