ششم مهر ۱۳۴۰، در میانه چشم به جهان گشود. پدرش زلفعلی و مادرش، خدیجه نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته حقوق قضایی درس خواند. پلیس قضایی بود. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. ششم فروردین ۱۳۶۷، در دربندیخان عراق بر اثر اصابت گلوله به سر شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. برادرش سلیمان نیز شهید شده است.
فرازهایی از وصیتنامه دانشجو و بسیجی شهید محمد آقایی:
هان ای مردم! بیایید همه اعمال و رفتارتان و حرف زدن و کلیه حرکاتتان را | فقط برای رضای خداوند متعال انجام دهید. دقت نمایید که در اعمال خود مرتکب شرک نشوید و کسی را شریک خداوند قرار ندهید و توجه نمایید که رضایت و تحسين مردم را به رضای خداوند ترجیح ندهید. در یاری امام امت که باری اسلام است کوتاهی نکنید به سخنهای او گوش فرا دهید و عمل نمایید….
ترس آن دارم که در این دوران که دوران شهادت و گلچین خوبان امت است از این قافله عقب بمانم. بار خدایا ! رو سیاهی هستم با کوله باری از گناه و معصیت که چیزی از خود سراغ ندارم . به عقب که می نگرم کوله باری از گناه و در جلو، دام تزئین شده و فریبنده دنیا است. ای نهایت آرزویم! ای زیباترین مطلوبم! ای تنها پاسخگویم و ای محبوب دلم ! ماهی دلم را به اجر این زلال توبه پذیرت زنده گردان. به عزتت سوگند که جز تو، بر گناهان خویش بخشنده ای نمی یابم و شکستگی دل خویش را جز تو پیوندی نمی بینم. ای بزرگ بخشاینده گناهان بزرگ و ای بهم آورنده و پیوند زننده استخوانهای شکسته! از عظیم گناهانم هلاک کننده هایش را ببخش و مرا در گرمای حضور قیامتت از خنک گوارای عفوت بنوشان . .