خاطراتی از شهید والا مقام
او در منزل پدریش در چیذر زندگی میکرد. مدتی به شغل معلمی مبادرت داشت.در ابتدای انقلاب حضور فعالی در مبازه با منافقین داشت.با شروع جنگ درجبهه های جنگ حضور فعالی داشت و در لشگر ۲۷ محمد رسول الله صلی الله علیه و آله در گردانهای کمیل و مالک اشتر انجام تکلیف میکرد و در فرصتهای به دست آمده به مشهد مدرسه نواب میرفت و درس حوزه را ادامه میداد. با امام رضا علیه السلام رابطه زیبایی داشت. باجدیت دروس حوزوی را میخواند.
منش او در رابطه با تحصیل در حوزه از این قرار بود طلبه میبایست با مشقت مالی درس بخواند و متوجه جوابگویی و دین خود به امام زمان علیه السلام باشد در این راستا حاضر به شرکت در آزمون جهت برقراری شهریه نبود.بادحوزه های دارای امکانات و ارایه دهنده غذا مخالف بود.معتقد بود یک طلبه مدیون امام زمان عج هست و همواره باید در ادای دین اهتمام داشته باشد. پنج شنبه ها که درس حوزه تعطیل بود به یکی از روستاهای مشهد تشریف میبردند در یک مدرسه دوره راهنمایی و داوطلبانه و مجانی با دانش آموزان تقویتی کلیه دروس را کار میکردند.و در منطقه نیز در مجتمع رزمندگان تدریس مینمود لحظه ایی بیکار نمی ماند کتابهای واحد تبلیغات را چادر به چادر میبرد و معرفی و سفارش به خواندن آنها مینمود.
در کربلای ۵ غروب یکی از دوستان بنام بگجانی را صدا میزند واو را جهت انجام غسل شهادت به حمام صحرایی میبرد و در راه اسامی تمامی شهدای آن شب را به او اطلاع میدهد. و در همان شب خود او نیز شهید میشود.شهیدی غریب در روی کره خاکی که شهرتش در آسمانها رخ داده بود.خوشا به سعادتش.