بیوگرافی

او در وصیت نامه اش طلب رضای حق تعالی را انگیزه اصلی اش برای رفتن به جبهه معرفی می کند او در طلب معشوق و لقاء الله می کوشد و معتقد بود که رضای خدای تبارک و تعالی برای من کافی است و در این راه اگر شهید شدم باکی نیست زیرا شهادت حجاب تن را از میان برداشته و انسان را به مرتبه بالاتری از درک و شهود حق تعالی ارتقا پیدا می کند . این مراحل عرفان و درک و شهود آرزوی عرفای بزرگ بوده و هست این مراتبی که امروز جوانان ما این گونه آسان به چنگ می آورند بزرگان و متفکرین و سایقین در مذهب را آرزو بوده و هست .

حضرت قاسم ابن حسن در جواب عمویشان امام حسین (ع) که سئوال فرمودن : مرگ را چگونه می بینی عرض کردند از عسل شیرین تر می بینم .

بارالها قاسم تو در بیت حسن وحسین (ع) و در خانواده رسول گرامی بزرگ شده است چگونه لطف و کرم تو بر امت ما نصیب شده که اینگونه جوانان ما عاشق جمال تو گشته اند که گویی در دامن علی (ع) پرورش یافته اند .

تمام خلق و خوی شهید تقی خلاصه می شود در همین دو سطر آغاز وصیت نامه اش او به سال 1337 به دنیا آمد اگر چه در درس کوشا بود و حافظه قوی داشت لیکن از آغاز جوانی به دنبال آن معشوق خویش که معتقد بود بین او ویار حجابهایی استکه باید دریده شود با این انگیزه به سراغ کتب اسلامی رفت و به مطالعه تاریخ 1400 سال شکوفایی اسلام پرداخت اگر چه مبانی فکری او قوی بود لکن به تاریخ اسلام عشق وافری داشت و برای هر استدلالش نمونه ای از مبارزات شیعه داشت .

سالهای قبل انقلاب ، سالهای دوندگی و تلاش بی حصر و حد او بود به راستی افرادی چون شهید تقی قدر و منزلت این انقلاب و رهبر آن را می فهمد چرا که دوای درد های سالیان دراز آنها این انقلاب الهی بود که تحقق یافت او شاید بیش از نیمی از قرآن را حفظ کرده و هنوز علامتهایی که بر روی قرآن می گذاشت به یادگار مانده است خلوص و نیت پاک او در سالیان تلاش و مبارزه باعث گشته بود که عملا اسیر مکاتب انحرافی نگردد و با آسانی ارز کنار آنها با مقدار تحقیق می گذشت ودر نهایت کارنامه ی تلاش و اعتقادات وی این جمله از وصیت نامه اش است که می گوید : ” خط امام خمینی و فقط این خط را تنها راه نجات مسلمین می داند ”

قبل از انقلاب فعالیت بسیار کرد اگر چه انقلاب و تظاهرات را کسی سبب نبود و در حقیقت از وجود تک تک امت مسلمان جوانه میزد لیکن ایثارگرانی چون تقی ، در تداوم آن نقش به سزایی داشتند.

تقی به عنوان شاگرد نمونه مهندسی دانشگاه شیراز قبول شد و دو روز به آنجا رفت اما گم شده خود را در آنجا نیافت جو فساد انگیز و خفقان آنجا روحش را آنچنان آزرد که برگشت و دوباره به شناخت و معارف اسلامی پرداخت و در این را به دام ساواک شاه گرفتار شد لیکن این گرفتاری تأثیر شگرف در جهت ادامه پیروی از مبانی اسلام را در او گذاشت و از این امر بجز تعداد انگشت شمار کسی مطلع نبود زیرا تقی سمبل تواضع و افتادگی بود .

او در راه شناخت اسلام به هر دری زد و به تحقیق بیشتر خطوط اسلامی پرداخت و در این راه ابداً خصلت روشن فکری نداشت و به شیوه طلبگی پرداخت و تعلیم و تعلم را اصل می دانست وی سفرهای تحقیقی زیادی به می کرد منجمله به کردستان و سیستان و بلوچستان و در کردستان کتابخانه ای برای جوانان آنجا افتتاح کرد بعد از انقلاب به دلیل عشق وافری که به کار پرورشی داشت به عنوان معلم امور تربیتی وارد مدرسه شد و در آنجا با امکانات محدود نشریاتی چند برای بچه ها تدوین و چاپ نمود که در نوع خود قابل توجه بود شهید تقی به دنبال محوری بود که اختلاف ها را به وحدت رسانده و آنرا ملاک و مبنای سنجش ایدئولوژی و سیاست قرار دهد او اگر چه به امام خمینی ایمان داشت لکن فعالیت در دوران انقلاب و فعالیت در امور تربیتی و شرکت متعدد در جبهه های جنگ باعث شد به یقین استوار در رابطه با پیر اخلاق و معلم انقلاب امام امت برسد که بیش از یک ایمان ساده بود .

این سیر شهید تقی را بسیاری از جوانان مسلمان ما پیمودند بیچاره کسانی که خود را و دانسته های محدود خود را با دریای بیکران علم و عرفان و عمل امام محک نزدند و گمراه شدند او در زمینه فلسفه قرآن و تفسیر آن ،تاریخ اسلام و جهان ، شعر و عرفان و نهج البلاغه زحمات بسیاری کشیده بود و خود مدرسی در زمینه عربی و تاریخ اسلام بود زندگی ساده و ساده پوشی او کمک شایانی به ادامه تحقیق و مبارزه او کرد و حق هم همین است که با زندگی پر زرق و برق نمی توان در عرصه علم و مبارزه فردی موفق بود او آنچنان ساده زیست که نزدیکترین یارانش تحمل زندگی کوتاه مدتی را همراه او نداشتند این عنصر ساده زیست بیشتر از دو هزار صفحه یاد داشت در رابطه با جنگ و انقلاب و مسائل عقیدتی و سیاسی داشت .

بر بلندای تپه های قصر شیرین دژمستحکمی است که بر فراز آن عکسی از فرمانده شهید میر تقی موسوی ( خمپاره انداز غرب ) است و دوستانش مقر خمپاره را به یاد بود تلاش های فراوان او بنام وی نامگذاری نمودند .

او در جریان عملیات مطلع الفجر به همراه بزرگ پیچک بود و در آنجا زخمی شد و پیکر خونین سردار اسلام را به دوش کشید و پایین آورد چند روز بیشتر برای مداوا در تهران نماند علارقم ناراحتی موضعی دوباره به جبهه بازگشت بعد از یک ماه بر اثر اصابت با مین به هنگام شناسایی به شهادت رسید و هنگام شهادت فرمانده خمپاره انداز غرب بود اما قبل از فرماندهی یک مربی و معلم دلسوز بود زمانیکه روی مین رفته بود با بدن خونین و زخمی به همرزمش میگوید که: من به آرزویم رسیدم و شما هم جنگ را ادامه دهید تا صدام سرنگون شود .

او در آخرین نامه اش به خانواده می نویسد : حافظ منافع انقلاب اسلامی باشید و از مال و جان خود و فرزندانتان دریغ نکنید بدانید هر چه خدا به شما داده امانت است و بایستی آنرا در لحظه مناسب به صاحب اصلی امانت یعنی خداوند تبارک و تعالی برگردانید از تجملات بپرهیزید زیرا تجملات روح انسان را اسیر شیطان مینماید ببینید که پیامبر و امامان ما هیچ چیز نداشتند پیامبر بعد از مرگش حتی خرج کفن و دفن را نداشت بقیه هم همینطور امام حسین با شادی و شور تمام همه چیز خود را در کربلا در راه خدا ایثار کرد و خم به ابرو نیاورد …. شما هم در زندگی به آنها نگاه کنید و هدفتان فقط اسلام باشد از اینکه رفاه کم هست یا نیست مبادا ناراحت شوید و گله کنید مبادا اگر فرزندانتان شهید شدند خم به ابرو بیاورید اسلام عزیز خیلی با ارزشتر از اموال و نفوس ماست بچه ها را به روش امامان بزرگ کنید و با آنها درس ایثار و از خود گذشتگی بدهید حتما به نماز جمعه و دعای کمیل بروید هفته یکبار از مجروحین عیادت کنید.

نیز در رابطه با گروهک ها میگوید : با این ترورها مجاهدین (منافقین ) هم مرگ حتمی خود را نزدیکتر میکنند و از طرفی کمک میکنند که گروه های داخلی نیزپی کار خود بروند و حکومت اسلامی از شرّ جنگ احزاب راحت شود در حال حاضر حزب توده ، امت ، گروه میثمی ( نهضت مجاهدین ) و غیره همگی دکان های خود را تخته کرده اند و به مردم این فرصت داده شده که از دست حباب های ساختگی رهایی یابند و قرآن می گویند چول اجل باطل فرا رسد خودش خانه هایش را ویران میکند و مومنین هم به این روند کمک میکنند .