خلاصه ی وصیت نامه
حمد و سپاس بيكران الله را كه حيات در دوران روح الله را در كنار جند الله و چگونه پيوستن به لقاء لله را به ما عنايت فرمود و با درود و سلام بر رهبران راستين الهي كه بحق، حركت و قيامشان بر تارك تاريخ همچنان مي درخشد و نامشان خيزش و جوششي براي خفتگان، و ياد رزمشان بيانگر تكرار تاريخ نينوا است.
خدايا! تو خود شاهدي که ما در آرزوي چه چيزي مي رزميم و عامل فرمان چه كسي هستيم و مرگ در اين صراط در قاموسمان چه مفهومي دارد؛ آيا غير از اين است كه غايت آمالمان چيزي جز مرگ در راه خودت نيست؟ آيا غير از اين است كه سر تسليم به فرمان آيه هاي قتالت كه با بيان گوياي فرزند پاك فاطمه(عليهاسلام) از سلاله رسولت لبيك گويان بر سبيل حق پاي نهاده ايم و توفيق مرگ در اين راه را سعادت، و خفتن را ضلالت، قيام را شجاعت و شهادت و دفاع را مقاومت و… مي پنداريم. خدايا تو خود شاهدي كه ما جنگ در راهت را نه براي آرزوي رسيدن به رضوانت و نه از ترس دوزخت پذيرفته ايم كه ما نهال خشكيده اسلامت را در سر داريم و به هواي رسيدن به كويَِِِِِِت پر و بال مي زنيم، و حال بگذار در اين وادي عشق، ما را ديوانه بخوانند، مسخ شده بنامند، غلامان حلقه به گوش ديگران بنگارند و خروشمان بر بيدادگران را تجاوز قلمداد كنند؛ اگر نصرت دینت ديوانگي است، مسخ شدن است، فرياد بر مي آوريم كه: هان اي مردگان متحرك! ما اين همه كه گفتيد هستيم، مگر شمايان به بنده مظلوم خدا، حسين بن علي(علیهما السلام) نگفتيد كه چرا جنگيد در آنجا که باید می جنگید؟ مگر به بنده صالح خدا حسن بن علي(علیهما السلام) نگفتيد كه چرا صلح كرد، در آنجایي كه بايد صلح مي كرد؛ و اكنون نيز اين تكرار تاريخ است كه به عافيت طلبانِ از امام و امت بريده و به گنج خلوت خزيده زمزمه شيطاني صلح را نجوا مي كنند و فرياد واسلاما سر مي دهد.
آهاي شمايان كه اينگونه ايد! كجا بوديد آنگاه كه اين پير اسلام فرياد برآورد كه اسلام در خطر است در آنجائيكه خاموشي جايز نبود، سكوت كرديد و در اينجا كه بايد رفيق كاروان باشيد، هم صداي صداميان بر راهيان صراط سعادت ميتازید و با ديگر سلاخان تاريخ، اسلام را به مسلخ خويش مي بريد و اين خود به حق مظلوميتي ديگر است. كوتاه سخن كنم كه حجت را مقتدایمان بر همگان تمام كرده…