شهید طالب نیا

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیت نامه این بنده حقیر مهدی فرید طالب نیا که در تاریخ 61/2/9 در دار خونین به رشته تحریر در می آید:

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»(111 توبه)

نمی دانم که چه طور شروع کنم و چه بگویم و از کجا شروع کنم. من در این عمر کوتاه خود چیزهای زیادی فهمیده ام و آموخته ام و شاید تجربه هایم و آموختنی هایم بیشتر از طول عمرم باشد و بیشترش را هم در همین چند روزی که در این جا هستم آموخته ام و فهمیده ام، بنابراین گفتنی زیاد دارم ولی نمی دانم از چه بگویم و از کجا شروع کنم. چون باید سعی کنم حرف هایم چیزی باشد که در نتیجه این عمر کوتاه باشد و یا به عبارت دیگر چکیده آن.

ابتدا با یاد خدا آغاز می کنم که بالاترین و بهترین یادهاست و نام او دوای هر دردی و شفای هر مرضی است «یا من اسمه دوا و ذکره شفاء» خدایی که رحمتش شامل همه چیز می شود و به قول حضرت امیرالمومنین(ع) رحمتش «وسعت کل شی» است. خدایی که جزء او خدایی نیست، حی است، قیوم است، هرگز خواب و سستی او را نمی گیرد…. خدایا ببین که این عاشقان درگاهت چگونه ملتمسانه و عاجزانه تو را می خوانند و ببین چگونه امام زمانشان را عاشقانه فریاد می زنند و به ظهور می طلبند و بارالها خودت ما را در این عملیات یاری کن و تنهایمان مگذار که فقط به تو توکل می کنیم و بس. خدایا خودت فرماندهی را به امام زمان عطا کن.

خدایا می شود که در این دم آخر چشممان به جمال نورانی امام زمان(عج) منور شود. آیا می شود به این بزرگترین آرزویم برسم. خدایا ببین که چگونه یا زهرا یا زهرا می گویند. ببین که چگونه حسین حسین می گویند و در فراق کربلا عشق می ورزند. ببین که چگونه ملتمسانه و عاشقانه «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار» را می گویند. خدایا آیا راضی می شوی که این فریادها بی جواب بماند. «اِنَّكَ سَمِيعُ مُجیب»

بار خدایا می دانم مرد ماندن خیلی سخت است و از هر دردی بالاتر است و از آن سخت تر در انتظار وصال از هجر گداختن. ولی بالاخره باید رفت و هر ماندنی رفتنی به دنبال دارد. آه… خدایا این سخنان پردرد علی(ع) نیست که در گوشمان طنین افکنده و که می فرماید «جهاد در رحمت الهی است که تنها بر روی بندگان ویژه خداوند باز می شود» پیراهن سربازی زرهی آهنین است که دست فداکاری و غیرت آن را بر اندام جوان مردان خون گرم و فعال می پوشاند. این جامه فاخر در زندگی لباس شرافت و پس از مرگ حریر بهشت خواهد بود. آری گلگون کفنان یعنی آن هایی که در راه دین و عدالت به خون گلوی خود رنگین شده اند در این جهان جز نام و افتخار نخواهند داشت و در آن جهان جز در بهشت برین خانه نخواهند کرد. من شب و روز شما را به جهاد و مبارزه دعوت می کنم و پیوسته نغمه ی جانبازی و فداکاری را در گوش های سنگین شما می نوازم ولی افسوس که دم گرم من در آهن سرد شما اثر نمی کند. هم اکنون گفتار خود را بار دیگر تکرار می کنم باشد که خون افسرده و سرد در شریانتان به جریان افتاده و از حقوق و حیات خود دفاع کنید و باید بگویم ذلیل ترین اقوام جهان مردمی هستند که کوچه های شهرشان میدان تاخت و تاز بیگانگان قرار گیرد.

راستی که چه بیهوده مردمی که شما بوده اید. آن قدر بار وظیفه به بهانه های شرم آور از شانه برانداخته و آن اندازه از بند مسئولیت گریخته اید که روزگارتان داین گونه ننگین سیاه شده است.

کسی که به حکم تن پروری و تن آسائی از منطقه وظیفه و افتخار خود فرار کند در دو جهان جزء مذلت و ننگ بهره ای نخواهد جست. خدایا چه می شنوم به امام عظیم شان خمینی عزیز بگویید که ما مردم بیهوده زمان حضرت علی(ع) نیستیم. ما این جامه فاخر را با جان و دل پوشیده ایم ما بار وظیفه را به بهانه های شرم آور از شانه بر نمی اندازیم و از بند مسئولیت نمی گریزیم. ما هرگز از منطقه وظیفه و افتخار خود فرار نخواهیم کرد. خدایا از این که در رحمت را به روی ما باز کردی و به ما نعمت جهاد در راهت را عطا کردی نیز شکر می کنیم. هرچند که ما لیاقت آن را نداشتیم ولی تو ارحم الراحمینی.

به امام بگویید که ما محیط استقلال و ناموس انقلاب اسلامیمان را به حصار سرهای بی باک و نترس خود حفظ خواهیم کرد. به امام بگویید که ما تشنگان که به دنبال آب زلال شهادت می رویم تا سیراب نشویم باز نخواهیم گشت.

خداوندا تو می دانی که هدف ما در این پیکار جز اعلای کلمه ی حق و انتقام از ستمگران چیز دیگری نیست. خداوندا دست ظلم را با نیروی آسمانی خود قطع فرمای و جمعیت آن هایی را که از مسیر عدل و انصاف «صراط مستقیم» منحرفند پراکنده و پریشان ساز هرچه کاخ ظلمت و ستم که بنیان شده بر اهل ظلمت و ستم ویران و سرنگون کن.

خداوندا، اهریمن شرارت و فساد، جمعی بی خرد را بر انگیخته به منظور اعاده فتنه در این سرزمین غوغا بر پا کنند. روزگاری بر اسلام ظلم و ستم رفت و مال و ناموس مردم به مصرف شهوات کثیف این و آن تباه شد تا آن که دست انتقام تو از آستین امام ما بیرون آمده و دمار از روزگار آن موجود پست فطرت آن سپید موی سیاه روی بر آورد و این سرزمین اسلام را آزادی و حیات بخشید و نور امید را بر قلب های مستضعفین جهان تاباند.

هم اکنون این ها این آشوب طلبان بی سرو سامان این ناجی های کافر و مشرک و منافق به منظور اعاده فتنه و استقرار ظلم و ستم به دور هم گرد آمده اند و می خواهند دوباره فرعونی آفریده و در پیرامونش به کردار ناشایست و اعمال جابرانه خویش ادامه دهند. می خواهند دیو خودسری و استبداد را که اکنون آواره ی وطن است تا بار دیگر به وطن خویش عودت دهند. می خواهند میزان ظلم و تعدی را درست به حد نصاب و کمال برسانند ولی کور خوانده اند تا ما و امثال ما هستند نخواهند گذاشت که به این مقصود شوم خویش برسند. مگر ما نبودیم که می گفتیم که کاش ما در کربلا و در زمان امام حسین(ع) بودیم و به ندای «هل من ناصر ینصرونی» پاسخ می دادیم. خوب حالا وقتش رسیده است. مگر هر زمینی کربلا و هر روزی عاشورا نیست تا به کی باید می ماندم و رفتن برادرهایم مجیدی ها و مهدی رجب بیگی ها و علی ناصرها را می دیدم. آری یاران، زمان رفتن من هم فرا رسیده و به خدا قسم که این رفتن به سوی رستگاری است. من الان یارانم را می بینم که منتظر من هستند و من را می خوانند آری لحظه فرا رسیده است پرواز به سوی یاران، پرواز به سوی معشوق به پدرم، به عزیزترین کسم بگویید که….. و به مادرم، مادر عزیزم، مادر مهربانم….

وردپرس › خطا

یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.