فرازی از وصیتنامه معلم قرآن شهید علی عدالت منش
بسم رب ألشهداء و الصدیقین
فرازی از وصیتنامه معلم قرآن شهیـــد علی عدالت منش
پروردگارا! چراغ عقلم را پر نور بدار و زبانم را از لغو بگریزان و لغزش و انحراف را از دست و زبان و قلم و قدم و چشمهایم دور بدار و نیت بد را در قلبم رسوخناپذیر بدار.
الآن که مشغول نگارش این سطور هستم، عصر دوشنبه 9/6/60 است و آفتاب همچون عقل من رو به زوال است. بهرحال فردا صبح عازم جبهه غرب کشور هستم و جانم را برکف گرفته و از علایق دنیا بریدهام تا بتوانم در حد توانم با مزدوران داخلی و خارجی بجنگم و امیدی به بازگشت ندارم و از دشمن باکی و از هجومش هراسی ندارم.
شهادت را یک تحول عینی و عملی و وجودش را یک وجودِ نه ذهنی، بلکه خارجی میدانم، نه یک انفعال ذهنی و تئوری در عالم تخیل؛ و میدانم که به آن مرحله نرسیدهام، اگرچه کشته شوم ولی شاهد نیستم چه رسد شهید؛ چون شاهد مشاهده میکند و من میدانم که نمیبینم.
شما شخص مسلمان در شبانهروز چهقدر قرآن میخوانید و چه مقدار در آیات قرآن تدبر و برسی میکنید؟ آیا حداقل نهجالبلاغه را فهرستوار مطالعه کردهاید؟ مگر برای پذیرش یک مکتب ابتدا نباید تحقیق کرد و بعد مگر نباید مقایسه کرد؟ تاکنون چه کردهاید؟
دلم میخواست توان ذهنی و قلمی داشتم تا ثابت کنم و بگویم که چگونه ابرقدرتها و جهانخواران، در صفحة شطرنج سیاست بینالمللی در برابر «سیّدی با یک عبا» مات و مبهوت و گیج شدهاند.
ملت ما شهید داده و باز هم خواهد داد و لحظهای در اطاعت فرمان رهبرش درنگ نخواهد کرد. خدایا از همه عمر من بکاه و بر عمر رهبرم بیفزا. متأسفم که نماز میخوانند و «الله» را نام میبرند ولی «روحالله» را نیافتهاند و دعا میخوانند اما حرکت نمیکنند.
مگر مرحوم «طالقانی» را قبول ندارید؟ مگر او نگفت که مخالفت با رهبریِ امام و شخص او مخالفت با اسلام است؟ مگر او نگفت که ساواک و دربار میخواهند مرا در برابر رهبری امام علم نمایند؟ مگر طالقانی نگفت که نسبت به رهبری امام بارها نظر دادهام و رهبری ایشان را برای خودم پذیرفتهام و همیشه سعی کردهام که مَشی من از مَشی این شخصیت بزرگ، خارج نباشد؟ آیا میدانید این حرف را در سیام تیر1358 در میدان بهارستان در برابر مصدقها و ملیگراها بیان کرد؟ مگر نگفت که رهبری و شخصیت رهبر به قدری قاطع، دارای ایمان و حُسن نیت است که شما کمتر میتوانید رهبری مثل «آیتالله خمینی» پیدا کنید؟ مگر او نگفت من هر وقت احساس ضعف میکنم و گاهی یأس برایم پیش بیاید از چنین رهبر قاطع، با توکل، ایمان و خلوص، الهام می گیرم؟ مگر نگفت هر وقت احساس ضعف میکنم به قم میروم و از چنین رهبری و خلوص او لذت میبرم و ایمان میگیرم؟
آیا میتوانید نتیجه بگیرید که طالقانی خط و حرف و حرکت امام را مقدم بر خط و حرکت خود می دانست؟ یادم آمد که طالقانی میگفت: «اگر قدر این رهبری را ندانیم به عذاب الهی گرفتار خواهیم شد».
حضرت امام میفرماید: «من نمیخواهم بگویم در زمان ملّیت، در زمانی که این همه از او تعریف می کنند، چه سیلی به ما زد آن آدم. اسلام سیلیهای زیادی از ملیگرایان خورده است. نگذارید بگویم که در زمان ملی گراها چه بر ما گذشت! آن رهبر ملی چقدر از طلاب حوزه را کشت».
هیچ میدانید که آمریکا کیست و چیست و چه میخواهد و عمل شما در منافع آنها هست یا خیر! «خدایا شخصیت رهبر را برایم روشنتر بدار و ما را قدردانِ قدر پاکش بفرما».
در حدیث نبوی است که اگر کسی دارای این سه خصلت باشد، مسلمان نیست حتی اگر نماز بخواند و روزه بگیرد:
1- کسی که در گفتارش دروغ باشد. 2- در امانت خیانت کند. 3- به عهد خود وفا نکند.
در هر حال حرکت بدون جهت و جهت بدون حرکت و عمل بدون نیّت پاک و نیّت پاک بدون عمل صالح ارزشی ندارد.
اگر امر دایر شود بین اسلام و هر چیز دیگر، وظیفه داریم هر چیز دیگر را فدای اسلام کنیم و باید بدانید و باز هم بفهمید که اگر حکم خدا ایجاب کند و رهبرم فرمان دهد، بهخدا سوگند مغز فرزندم را با گلوله سرخ، آری گلوله سرخ متلاشی خواهم کرد و خون او را بر زمین خواهم ریخت؛ چون تولی و تبری دارم. و هیچ محبتی بالاتر از محبت خداوندی برایم مفهومی ندارد و محور دوستیها و دشمنیها اوست.
و در آخر نظرتان را به اطلاعیه منصوبه در منزلم جلب میکنم: «از معاشرت با افراد ضد ولایت فقیه و ضد امام هرکه باشد جداً معذورم.»
و افتخار میکنم که چنین توانی دارم و اعلام میکنم که تا آخرین قطرة خون از یاری «حسینِ زمان» دست بر نمیدارم.
والسلام علیکم
الاحقر العبد الفانی
علی عدالتمنش
دوشنبه 9/6/60