وصیت نامه شهید علی منصوری
بسم الله الرحمن الرحیم
«و لا تحسبن الذین قتوا فی سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون»
نپندارید آنانی که در راه خدا کشته شده اند، مرده اند؛ بلکه زنده اند و نزد خدایشان روزی میخورند. (آل عمران/۱۶۸)
خداوندا ! تو میدانی که ما در این قیام رضای تو را میخواهیم که از ظلم ولو بر یک نفر هم بیزار هستیم و تو میدانی که برای اجرای عدالت تو قیام کردیم و تو میدانی که از این تعدیات و ظلمها بیزار و منزجر هستیم. (امام خمینی)
من امروز چند کلمه با پدر و مادر با برادران و خواهرانم صحبت میکنم که بعد از من هر وقت میخواهند با هدف من، راه من و پیام من را بشنوند… اما چون برای این کار از اول صحبتم را تنظیم نکردم اگر مسئله ای را جلو و یا عقب به عرض میرسانم، مرا ببخشید.
اسلام با «لا» ی محمد(ص) و «نه» علی و حسین(ع) شروع شده است و این «لا» همچنان در مقابل طاغوتهای زمان دیواری بوده است و به پیروان این مکتب میآموزد که هر چه بیشتر در مقابل ابلیسها مستحکم بمانند.
باز هم این «لا» گفتن مسئولیت را برای پیروانش مشخص کرده و در اسلام انسان همیشه در راه خدمت به خداست که این همان مسئولیت است که شخص باید قبول کند که قبول این مسئولیت بهترین و راحتترین ثمرهاش شهادت است و شهادت هم در اسلام حقیقی نه مصلحتی به آسانی به دست نمیآید، مگر با جهاد و آگاهی و عقیده که این جهاد و عقیده هم باید در رابطه با الله باشد.
که حسین(ع) بزرگترین آغازگر جهاد و سرور شهیدان آنقدر در این راه پیشمیرود که از روزها جنگ مسلحانه و از دست دادن بهترین و رشیدترین یارانش با بزرگترین طاغوت زمان یعنی یزید پسر معاویه که در آن روزها از بیشترین قدرت نظامی و مادی برخوردار بود و حتی اگر از هر گوشه ای از جهان نیرو میخواست، صدها هزار در اختیارش میگذاشتند که با این ابر مرد تاریخ بجنگد؛ اما حسین(ع) وقتی با ۷۲ نفر در برابر اینها برای پیادهکردن دین محمدی آنچنان شجاعانه در رساندن آوازه این «لا» به گوش جهانیان روبرو شد و با شکست ظاهری خویش آن شکستی را به آن ناپاکان داد که بعد از قرنها که از این واقعه میگذرد هنوز هم هر انسان آگاه و مکتبی در هر لحظه که حتی یک قطره آب مینوشد، اول سلام و درود گرم خود را به او و یارانش میفرستند و بدترین لعنت و نفرین خدا را بر یزید پسر معاویه.
در رابطه با همین مسئله معلم شهید دکتر شریعتی میگوید: آنها که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدیاند.
بله شهادت این آرزوی جاودانهما و همه پیروان حسین(ع) دو چهره دارد، خون حسینی و پیام زینبی و تاریخ داستان تربیتیافتگان مکتب انقلابی قرآن را که از آغوش گرم نوعروسان به سوی میدان جنگ شتافتند و شربت شهادت نوشیدند ضبط کرده است.
و من در کمال آزادی و با تمام آگاهی طبق دستور و پیروی از حسین زمان، امامامت رهبر انقلاببزرگاسلامی و ولایتفقیه و بنیانگذار جمهوریاسلامیایران یعنی خمینیکبیر این شهادت را میپذیرم تا شاید با خون اندکم پیامی برای دیگر خواهران و برادران داشته باشم.
بله دوستان من، ما اسلام را با تمام وجود پذیرفتهایم، همچنان که گفته شد این «لا» وظیفهای را برای ما بهوجود میآورد و به ما محول میکند. چون وقت اندک است نمیخواهم از تمام پیامبران و امامان یادی بکنم، فقط میگویم چهارده معصوم ما همه به جهاد اعتقاد دارند و ما هم به اصول دین و فروع دین اعتقاد داریم.
من می گویم اصولدین سه تا و اصولمذهب دو تا اینها را هر کس باید خود با آگاهی و عقیدهای که نسبت به اسلام دارد باید بشناسد و اما فروعدین که باید از مجتهدین و فقها پیروی کرد، یک اصل آن جهاد است که دراین زمان تمام آیتاللهها و مجتهدین این جهاد را احتیاج میبینند.
مگر این جهاد چیست که این همه مهم است؟ برادران من ما با جهاد میتوانیم با تمام قدرتهای جهانی که با واردکردن ایسمهایی چون امپریالیسم، صهیونیسم، ناسیونالیسم و کمونیسم و ایسمهای دیگری که میخواهند مذهب را از ما بگیرند با واردکردن دزدانی به نام مستشار که ما را از نظر صنعتی و کشاورزی بهنابودی برسانند، از داخل و خارج از طریق نظامی، سیاسی و ایدئولوژیکی.
گاهی میخواهند کودتای نظامی و گاهی میخواهند از طریق فلان خلق و خلق فلان و گاهی مسئله ملیت و ملیگرایی را بهمیان میکشند، گاهی بین اقشار مردم تفرقه میاندازند. پول به تمام رادیوها و تلویزیونها و روزنامهها و دیگر رسانهها که هر کدام بهنحوی زیر نظر خودشان است میدهند که علیهما تبلیغات سوء بکنند.
ما با توجه به همان «لا» و اعتقاد به جهاد میتوانیم در برابر آنها چون کوه استوار بمانیم. وقتی ما دیگر «لا اله الا الله» و «اللهاکبر» نگفتیم، همان است که قرآن را از ما میگیرند. نهج البلاغه را از ما میگیرند، ولایت فقیه را از ما میگیرند. همانی خواهیم شد که شاه را سایه خدا در روی زمین می دانستیم.
وقتی «لا» را از ما گرفتند همانهایی خواهیم شد که سید جمال الدین اسدآبادی آن متفکر بزرگ اسلام را در چله زمستان میان آن برف و سرما از یک حجره کوچک با حال مریض و کمترین لباس با آن خفتوخواری از کشور بیرون کردند و کسی هم خم به ابرویش نیاورد.
وقتی «لا» را از ما گرفتند دیگر در برابر قراردادهای استعماری چون کاپیتولاسیون و دیگر قراردادها هیچ عکسالعملی نمیتوانیم نشان بدهیم. اگر افرادی هم چیزی بگویند و بخواهند مردم را آگاه بکنند، شبانه به خانه آنها میریزند و همه را به زندان و تبعید و شکنجهگاه میفرستند.
پدر جان هر روز عاشورا و همه جا کربلاست. تنها خواهشی که من از شما دارم این است که هرگز این خیال را در دل راه ندهی که شاید دیگر پیر شدهام، از شما هم کاری ساخته میشود، بودند کسانی که در راه آرمانشان حتی پیرتر از شما هم مثلاً حبیببنمظاهر که یکتنه در ظهرعاشورا جلوی تیرهای آن دژخیمان که مثل باران بهار به طرف مردان حق می بارید، گرفت تا حسین(ع) و یاران باوفایش نماز بگزارند.
پدر جان شما هم تفنگ مرا به دوش بگیر و از اسلام و «لا» ی محمدی(ص) آنچنان دفاع کن که دیگر هیچ تجاوزگری نتواند به حریم اسلام عزیز کوچکترین تجاوزی بکند و بعد از خود این اسلحه را به مادرم و خواهرانم و برادرانم بسپار که هر کدام تا آخرین لحظه برای مکتب خود یعنی اسلام محمدی(ص) بجنگند و تشیع سرخ را هر چه بیشتر بر پا دارند. مبادا آن تفنگ را بر زمین گذاشته که آن را دشمن بر میدارد و آنچنان بر مغز شما میکوبد که دیگر قدرت تفکر نداشته باشید.
آری من و شما همیشه آرزو میکردیم که ای کاش در جنگهای صدر اسلام میبودیم با قریشها و با معاویه و ابوسفیان و خوارج میجنگیدیم و از یاران محمد(ص) و علی(ع) و حسین(ع) به حساب بیاییم و شهید و شاهد شویم. اکنون جنگهای صدر اسلام پیش آمده است.
اگر در آن زمان جنگ بدر، احد، نهروان، کربلا و دیگر جنگها بود، امروز جنگ گنبد و کردستان و خوزستان و فارس و جنگ ایران و عراق است. جنگ ایران با آمریکا، ایران با روسیه شوروی، ایران با اسرائیل و با مصر، ایران با اردن و دیگر تجاوزگران.
اگر آنها قرآن را بر نوکنیزه میکردند، اینها منکر وجود خدا هم هستند. از هر طرف بر این انقلاب نوپا ضربه میزنند. بعد از محمد(ص) و دیگر معصومین هر کسی که برای اسلام راستین خواست کاری انجام دهد آن را به هر شکلی که شد سرنگون کردند. اگر خون مدرسها و نواب صفویها و مطهریها میجوشد، تو مادر زینب گونه در کمال افتخاری که نصیبت شده، هیچگاه ناراحتی و گریهوزاری به خود راه نده و چون کوهی استوار بر این رنجهایی که از طرف کفار برایت در نظر گرفته شده است، استقامت کن.
حالا زمانینیست که دیگر رفت در صف نفت و بنزین یا نان و گوشت و… ایستاد. چون با جمعآوری چند لیتر نفت یا ینزین یا خشک کردن چند نان نمیشود با امپریالیسمها جنگید. ما در تحریم اقتصادی هستیم باید یادی از یاران پیامبر حضرت محمد(ص) کرد در جریان قیام محمد نیز محاصره اقتصادی، سیاسی از دوره های تعیینکننده انقلاباسلامی است.
سران قریش از نفوذ و پیشرفت آیین یکتاپرستی سخت خشمگین بودند، تصمیم میگیرند تا با محاصره اقتصادی انقلاب را با مشکلات بزرگی درگیر کنند… مستکبران و ضد انقلابیون جمع شده و عهدنامهای امضا کردند و آن را در داخل کعبه آویزان کردند و قسم یاد کردند که تا دم مرگ به آن وفادار بمانند.
مواد قطعنامه از این قرار است که همه گونه خریدوفروش باید با یاران محمد(ص) تحریم شود. ارتباط و معاشرت با آنان اکیداً ممنوع باشد، کسی حق ندارد با مسلمانان ازدواج نماید در تمام پیشامدها باید از مخالفان محمد(ص) طرفداری شود، همان چیزهایی که همینحالا شماها شاهد و ناظر بر آن هستید و این محاصره در حدود سه سال در میان کوههای مکه در درهای به نام شعبابیطالب طول کشید.
فشار و سختگیری به بینهایت رسید، سعدوقاص گفته است: «من از میان دره بیرون آمدم در حالیکه نزدیک بود تمام قوا را از دست بدهم، ناگهان پوست خشکیده شتری را دیدم آن را برداشتم و شستم و سوزاندم، کوبیدم و بعد با کمی آب مختصری خمیری کردم و از این طریق سه روز به سر بردم.»
به هر حال مسلمانان انقلابی با چنین شرایطی مقاومت کردند، سرانجام همین گروه محاصره شده هسته انقلاب بزرگی را تشکیل دادند که در اندک مدتی دو امپراطوری بزرگ روم و ایران را به اسلام فراخواندند و تسلیم نمودند. هرگز گمان مبرید بدون جهاد و تلاش و تحمل سختیها رها خواهید شد و این سخت بر پیشینیان گذشته است با رنج و سختی در آمدهاند تا ناپاکان شناخته شوند. (قرآن کریم)
در نیمی از جهان فعلی انواع تبعیضها و برتری و نژادپرستیها و اوضاع ظالمانهای بر آن حاکم است. انواع شکنجهها را بر بهترین فرزندان هابیل تحمیل میکنند. خون محمدباقر صدر بهزمین ریخته میشود و دیگر همسنگرانش ترور یا ناپدید میشوند. اینها از اسلام میترسند که دست به این چنین جنایتها میزنند و ما باید از اسلام دفاع کنیم که دفاع هم عقلاً و هم شرعاً واجب است.
یک امت که میخواهد سرنوشت خود را بهدست بگیرد و دیگر به این جهانخواران باج ندهد به مرزهای یک ملت که میخواهد فریاد مستضعفان جهان را به گوشهای آنهایی که کرند و ناله زاغه نشینان را نمیشنوند، برساند حمله میکنند و به داخل خاک آن کشور میآیند و آنها را بمباران میکنند به مریض و مریض خانه رحم نمیکنند، منابع طبیعیشان و نفتیشان را از بین میبرند.
وقتی که رهبر این مستضعفین و بردگان میگوید: «برادران و خواهران عزیزم که چشم امید من به شماست با یک دست قرآن و با دست دیگر سلاح را برگیرید و چنان از حیثیت و شرافت خود دفاع کنید که قدرت تفکر علیه خود را از آنان سلب نمایید.» به آن رهبر و آن امت بیشرمانه هزاران هزار اتهام میزنند.
برادران و خواهران عزیزم برای رضای خدا قیام کنید، نمیشود عثمانی زندگی کرد و از ابوذر سخت گفت، برای رضایخدا از مکتب خود با چنگودندان نگهداری کنید. یادی از علی(ع) امام اول که با گفتار و پندار خود امیرمؤمنان شد، من نمیتوانم نام خود را علی نهم، ولی از کردار او دور باشم.
که آن اشکی که از چشمان علی(ع) میآید با آن شمشیری که در جنگها میزند هر دو برای رضای خداست، آنجا که حضرت علی(ع) شمشیر به دست میگیرد برای دین است که صخره و مانعهای بر سر راه این انقلاب و دین خداست که باید برداشته شود، آنجا که شب در رختخواب پیامبر(ص) میخوابد و پیامبر را شبانه از شهر بیرون میکند، برای رضای خدا بود که آن «لا» را از مردم نگیرند.
در آن روز محمد «لا» بود و امروز هم ما آن «لا» را داریم که یکی از بازماندگان همان پیامبر است. او امامخمینی است، خمینی هم پیرو راه حضرتمحمد(ص) و علی(ع) است و نگهبان همان قرآن است، امامخمینی استاد آن مکتب است. فریادگر همان یتیمان و زاغهنشینان است. اگر محمد(ص) در ۱۴۰۰ سال پیش «نه» گفت در برابر جهالتها و شرکها، در برابر خدایگانهای دستساز «نه» گفت، امروز هم امامخمینی گرفتاریهایش همانان است و کلی بیشتر که بعد از ۱۴۰۰ سال که گذشته دوباره میخواهد همان شیعه علوی و شهادت و تشیع سرخ را در جهان رواج دهد.
بله، شهادت، شهادت، آرزوی هر مسلمانی که اسلام واقعی را درک کرده باشد، است. برادران و خواهران و دوستان من از شما میخواهم که از رفته و کشتهشدن فیسبیلالله ناراحت نباشید، چون انقلاب ما که حرکت بزرگ مستضعفین جهان علیه مستکبرین و جهانخواران شرقوغرب میباشد به زودی بهثمره نهایی میرسد و تمام مستضعفین از قید بندگی و بیچارگی آزاد میشوند.
ما در زمانی به سر میبریم که سرنوشت خود را باید بهدست بگیریم شاید بعضیها فکر کنند که انقلاب ما پیروز شده است، بله، پیروز شده اما تا به حال پیروزی مقدماتی بوده است؛ پیروزی ما زمانی است که دیگر در جهان ظلم نباشد و ما که میخواهیم این انقلاب را به تمام جهان صادر کنیم و زمینه را برای حکومت حضرت مهدی(عج) آماده کنیم تا با ظهور حضرت مهدی توحید، سراسر آسیا، اروپا، آمریکا و آفریقا را فرا گیرد و همه جا در زیر بیرق «اللهاکبر» و «لا اله الا الله» یک شعار بدهند، آن هم «اللهاکبر».
آن وقت است که دستگاههای جاسوسی، ماهوارهها و ستونپنجم بهکار میافتد مدرنترین سلاحهای نظامی، ماهرترین کارشناسان نظامی و دیگر رشتهها بهکار گرفته میشوند، به طور پنهانی و آشکار با ما میجنگند در حالی که شهرهای مرزی ما را شاید بیشتر از نیمی آنها را گرفتهاند، آتش بس اعلام میکنند، میانجی میفرستند، شورای امنیت تشکیل میدهند. (آنهم چه شورای امنیتی که به جز یک نفر نماینده خود ما دیگر افراد همه از آنها است)
تازه مهمتر این است، همیشه با غرب آن را وتو میکنند یا شرق، اینها میخواهند یک فلسطین دیگر، یک قدس دیگر، یک جنوب لبنان دیگر به وجود بیاورند، ما را در یک کوچه بنبست قرار میدهند بعد میگویند آتش بس، مذاکره، نه اینها کور خواندند، ما همه اینها را بهحساب آن میگذاریم که میخواهیم حکومتاسلامی را در سرتاسر جهان حکم فرما کنیم، پس این غرامتها را هم با کمال میل میپردازیم.
من باز هم انقلاب را در مرحله خوندادن میبینم، آن قدر خود میدهیم که سرتاسر جهان را خون بگیرد. اما محال است که یک قدم بهعقب برگردیم. ما میجنگیم تا آنها خسته شوند، چون امام ما گفته: «آن که برای خدا قیام کرده در هر دو حال پیروز است.»
اگر همه کارترها و برژنفها را به جهنم فرستادیم و خودمان زنده ماندیم که پیروز در دنیا هستیم و حکم خدا را مو به مو در تمام جهان اجرا میکنیم. اگر هم کشته شدیم که پیروزیم، پیروزی را در آخرت بهدستآوردهایم.
خلاصه در هر دو جهت ما پیروزیم. پس ما منزوی نیستیم، شرق و غرب منزوی هستند. امروز که تاریخ ۳مهر۱۳۵۹ است، هیچ چارهای به جز جنگیدن نداریم، شاید هم این بنده حقیر خدا این طور فکر میکنم باید جنگید و ملتها را آگاه کرد که برای چه میجنگیم، ما پیروز هستیم و با یاری الله ملت ها را هم پیروز خواهیم کرد.
به امید ظهور امام عصر مهدی(عج) و طول عمر و سلامتی حضرت امام خمینی و پیروزی رزمندگان اسلام و شفای معلولین و مجروحین انقلاباسلامی و نابودی جهانخواران آمریکا و شوروی و ایادی آنها مخصوصاً صدام و اسرائیل و فرانسه و… وحدت مسلمین جهان و صادر کردن انقلاب و زیارت کربلای حسینی و نجف و قدس و…
۳مهر۱۳۵۹
بنده حقیر علی منصوری
والسلامعلیکم و رحمهالله و برکاته
با دعای تمام امت حزبالله، خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار (آمین)